بحران کمبود منابع آب و استفاده نادرست از این منبع و یا به تعبیر دیگر بحران مدیریت منابع آب، چالش ها و پیامدهای منفی متعددی را ایجاد کرده است. این مسئله که نه در سطح یک ناحیه محدود، که در سطحی وسیع زندگی مردمان بسیاری را تحت تاثیر قرار داده است می تواند بخشی از تنش ها و تعارضات موجود میان مردم و بدنه حاکمیت را تبیین کند. خشکسالی های پی در پی، نداشتن راه حل های مناسب جهت کنترل این شرایط، رشد بیکاری، فقر اقتصادی، مهاجرت و گسترش حاشیه نشینی در کلان شهرها، می تواند عامل بی ثباتی یک جامعه گردد.
در سالهای اخیر به منظور تصحیح مدیریت منابع آب و به تبع آن کنترل بخشی از بحران، طرح های 15 گانه احیاء و تعادل بخشی منابع آب توسط وزارت نیرو تصویب و به تمام شرکت های آب منطقه ای ابلاغ گردید. در نگاه نخست جا گیری مفاهیمی مانند «مدیریت مشارکتی» و «توانمندسازی جوامع محلی» نوید تغییر رویکردهای موجود در بحث مدیریت منابع آب را می داد. اما در عمل و پس از گدشت چندین سال از ابلاغ این طرح، شکاف ها و نقاط ضعف آن به خوبی قابل مشاهده است. پیش بردن این طرح با روند فعلی می تواند به بی اعتمادی جامعه بهره برداران و کاهش بیش از پیش سرمایه اجتماعی، شرکت های آب منطقه ای و نهایتا وزارت نیرو منجر شود. در حال حاضر مفهوم «مشارکت بهره بردار» در مدیریت منابع آب به شدت تقلیل یافته است و تنها به برگزاری چند جلسه آموزشی برای بهره برداران ختم می شود. اگر بخواهیم با استفاده از همین مفهوم و تاکید و تکیه بر ظرفیت بهره برداران در مدیریت منابع آب پیش رویم و از ظرفیت های موجود به نحوی درست استفاده نماییم بازنگری جدی و دقیقی در این زمینه احساس می شود. در ادامه به برخی از راهکارهای مورد استفاده جهت تحقق واقعی مشارکت بهره بردارن اشاره خواهد شد:
الف) توانمند ساختن جامعه بهره بردار در قالب تشکل های کشاورزی موجود از یک سو و ب) توانمندسازی کارکنان و بدنه دولتی مدیریت آب برای قبول قدرت و مشارکت بهره برداران در مدیریت آب.
الف) توانمند ساختن جامعه بهره بردار در قالب تشکل های کشاورزی موجود
تا به حال از مفهوم توانمندسازی تشکلهای کشاورزی زیاد گفته شده است. مفهومی که واژه ای مقبول برای استفاده ی مدیران است و بر تغییر نگرش بدنه حاکمیت نسبت بر نقش واقعی بهره برداران در مدیریت منابع آب اشاره می کند. اما اگر از همان مدیران بپرسیم توانمندسازی تشکل یعنی چه ؟ و مشارکت بهره بردار به چه معناست، احتمالا پاسخ صریح و عینی ارائه نمی دهد؛ آن هم به این دلیل که تا کنون به معنای واقعی، نسبت به تعریف این مفاهیم تمرکز و مصداق سازی های لازم انجام نشده است.
در پاسخ به این سوال که توانمندسازی چیست و چگونه از طریق یک برنامه سیاستی می توان به آن رسید راهکارهایی ارائه می گردد. در ابتدا به تعریف مصادیق موجود در این مفهوم با تکیه بر مطالعات تجربی نگارندگان در بین جامعه بهره بردار پرداخته می شود:
هسته مرکزی و قابلتوجه در تعریف این مفهوم «کسب توانایی انتخاب» است. در این وضعیت کنشگر از حالت منفعل، تبدیل به کنشگری فعال میشود که میتواند تصمیمگیرنده باشد و بر اساس آگاهی دست به انتخاب زند و به اهداف خود دست یابد. قدم اول در راه ورود افراد به این فرایند، کسب آگاهی است که این مهم جریان آزاد انتقال اطلاعات و آمارها را می طلبد(امری که اندازه ی زیادی مغفول مانده است). ما نمیتوانیم برای افراد برنامهای خاص تدوین کنیم و از آنها بخواهیم نسبت به برنامه ما واکنش مثبت نشان دهند، زیرا در این وضعیت این ما بودهایم که تصمیم گیر بودهایم و نه آنها. بنابراین شیوه مدیریت از بالا به پایین و حتی برنامهریزی از بالا به پایین با ایده توانمندسازی در تضاد است. توانمندسازی خود دارای ابعاد متفاوت است که در بحث مدیریت منابع آب و توجه به جامعه محلی و بهرهبرداران بخش آب میتواند به انواع مختلف تقسیم شود.
توانمندی اجتماعی
توانمندی اجتماعی به وضعیتی اطلاق میشود که کنشگر دارای روابط اجتماعی قابلقبول باشد، در تشکلهای مردمی، محلی و اجتماعی حضور داشته باشد و در سطوح مختلف اجتماعی فعالیتهایی را انجام دهد مانند حضور در انجمنهای صنفی، یا تشکل آببران و یا اتحادیه کشاورزان. باید سعی بر آن باشد تا کنشگران موردنظر، خود تصمیم به حضور در تشکلهای اجتماعی مربوط به آب داشته باشند و شبکه روابط خود را ارتقا دهند. ارتقای شبکه روابط، منجر به دستیابی به فرصتهای اجتماعی و تقویت سرمایه اجتماعی خواهد شد. انتقال اطلاعات، تقویت اهداف مشترک، افزایش آگاهی و تلاش همگانی برای رسیدن به اهداف مشترک ازجمله مواردی است که با تحقق توانمندی اجتماعی میتوان به آن دست یافت.
توانمندی اقتصادی
توانمندی اقتصادی به معنی داشتن منابع مالی و اقتصادی، و کسب درآمد است. عدم کاهش درآمد و یا کسب سود، همراه با کاهش برداشت از منابع آب از اصول مهم این بعد از توانمندی است. اگر کنشگران و ذینفعان بخش کشاورزی نسبت به راههای افزایش بهرهوری از منابع آب و یا کشتهای سود ده آگاهی یابند، تمایل و همراهیشان برای مشارکت در منابع آب با مقاومت کمتری همراه خواهد بود.
توانمندی سیاسی
توانمندی سیاسی به معنی آگاهی و قدرت اعمالنظر در قانونگذاری و همچنین برنامهریزیهای خرد و کلان است. کنشگر در صورت کسب آگاهی و احساس نیاز به ایجاد تغییر در سطح قانونگذاری، و در صورت ورود به فرایند توانمندسازی سیاسی، میتواند در جهت نظارت بر عملکرد دولت، تعامل با دولت و همکاری با دولت در جلوگیری از تخلفات فعالیت کند. همچنین با تکیه بر نفوذ و قدرت کسبشده توسط حضور در تشکلهای غیردولتی، برای احقاق حقوق خود از یکسو و نگهداری و محافظت از منابع آب از سوی دیگر تلاش کند. حضور در سطوح تصمیمگیری و تصمیمسازی در ارتباط با منابع آب از مهمترین پیامدهای توانمندی سیاسی خواهد بود.
توانمندی مدیریت تعارض
شاید یکی از مهمترین ابعادی که برای ایجاد مدیریت مشارکتی منابع آب لازم و ضروری است، رسیدن به توافق در میان همه گروههای درگیر با مسئله است. عدم توافق و افزایش تنش، امری که از آن بهعنوان تعارض یاد میشود، در میان کشاورزان و بهرهبرداران آب از یکسو و مدیران و برنامهریزان از سوی دیگر منجر به بروز شکافهای عمیق و پیچیده میان این دو گروه شده است.در چنین شرایطی انتظار برای تحقق مشارکت در خصوص مدیریت منابع آب دور از دسترس خواهد بود. برگزاری جلسات مشترک میان بهرهبرداران و متولیان بخش آب، شناسایی تنشهای موجود مابین دو گروه، تلاش برای رسیدن به توافقات دوجانبه، تشریح دقیق مسئولیتهای هر کدام از طرفین بهدوراز موازیکاریهای معمول، تقویت احترام و اعتماد متقابل و دستیابی به جایگاهی که در آن بتوان از منظرهای گوناگون در خصوص مدیریت منابع آب گفتگو کرد و به نتیجه رسید، توانمندی مدیریت تعارض در میان جوامع محلی را محقق خواهد کرد .
موارد اشاره شده در سطور فوق، توجه به مصادیق موجود در مفهموم توانمندسازی داشته است. با اطلاع و آگاهی از آنچه که به او «توانمندسازی تشکل های کشاورزی» و «مدیریت مشارکتی منابع آب» می گوییم، برنامه ریزی های واقعی خواهیم داشت. اما در این راه و برای تسهیل شرایط، توجه صرف به جامعه بهره بردار موجب اجرای ناقص برنامه ها و نهایتا عدم دستیابی به شرایط مناسب و هدف نهایی که مدیریت مشارکتی منابع آب است، خواهد شد. یکی از موارد بازدارند در تحقق این امر بنا بر تجربه نگارندگان، عدم اطلاع و باور بدنه دولتی از توانمندسازی و مشارکت بهره بردارن در مدیریت منابع آب است.
ب) توانمندسازی کارکنان و بدنه مدیریت منابع آب برای قبول قدرت و مشارکت بهره برداران در مدیریت آب:
به منظور پیش برد هر چه بهتر تحقق مدیریت مشارکتی منابع آب، نیازمند یک مداخله ی اجتماعی همه جانبه هستیم. علاوه بر سنجش ظرفیت های موجود در بین همه ی تشکل های موجود کشاورزی در سطح یک دشت و تلاش برای هم سو ساختن آن ها و ارتقاء توانمندی، نگرش و باور مدیران و بدنه ی دولتی منابع آب نیز باید تغییر کند. نگاه از بالا به پایین و به تبع آن حاکمیت مدیریت از بالا به پایین، شکاف موجود میان بهره بردارن و بخش دولتی و همچنین عدم باور متولیان دولتی نسبت به محق بودن بهره بردار در مدیریت منابع آب، موجب عقیم ماندن مدیریت صحیح منابع آب می شود. بنابراین لازم است، همزمان ایجاد فضای گفتگو با بهره برداران، جلسات تعاملی آموزشی با کارکنان دولتی برای پذیرش نقش بی بدیل بهره برداران برگزار شود.
همسویی و هماهنگی لازم میان این دو بخش و توافق بر سر مصادیق عینی استخراج شده در خصوص وظایف هر کدام از این دو (تشکلهای بهره برداران و متولیان دولتی بخش آب) ، باز تعریف نقش و وظایف هر کدام و در نهایت کسب نگرش همسو با یکدیگر از جانب هر کدام از دو طرف می تواند نقش مهمی در ایجاد و ادامه ی مدیریت منابع آب داشته باشد.
بنابراین تکیه بر برخی مفاهیم اجتماعی، بهتنهایی، نمیتواند اهمیت پرداختن به مباحث اجتماعی در مدیریت آب را محقق سازد. این امر نیازمند نگاهی کارشناسی همراه با مطالعه و پژوهش است. رسیدن به مصادیق عینی و چارچوب مشخص در راه تحقق توانمندسازی جوامع محلی، مدیریت مشارکتی منابع آب و یا تقویت سرمایه اجتماعی بهرهبرداران، با سخنان انتزاعی محقق نمیشود. انجام مطالعات میدانی، توسط افراد متخصص پیش از تدوین طرحهایی از این دست از یکسو، و ترسیم دقیق و عملیاتی هر کدام از مفاهیم عینی و اجتماعی نظیر مشارکت اجتماعی و سرمایه اجتماعی برای گنجاندن در طرحهای مصوب از سوی دیگر، میتواند به تحقق اهداف موردنظر کمک شایان توجهی کند.
نظر شما